آسیبهای اجتماعی: حلقههای بهم پیوسته یا کلاف سردرگم
گذری به صفحات روزنامهها، تأملی بر اخبار منتشره و نگاهی به اطراف و اکناف محیط سکونت، واقعیتی غیر قابل انکار را عیان میسازد. اینکه آسیبهای اجتماعی صدمات جبران ناپذیری را به فرد و جامعه وارد میکند، چرا که عدم توجه به این آسیبها و بیاعتنایی نسبت به درمان آنها سبب ساز جرم و جنایت در جامعه میشود. و انضباط اجتماعی را خدشهدار میکند.
در تعریف آن میتوان نوشت: “آسیبهای اجتماعی به نابسامانیها و ناهنجاریهای رفتاری افراد یک جامعه چه بهصورت فردی و یا جمعی اطلاق میشوند که ریشه در بینظمیها، کژ کارکردیهای پدیدههای اجتماعی و پیامدهای نامطلوب آنها دارد.” طبعاً پرداختن به هریک از آسیبها نیاز به شرح و بسط مجزایی دارد. به طور مثال آسیبهای فضای مجازی دهها آسیب دیگر را مانند از دست دادن هویت، قبح شکنی نسبت به هنجارهای اجتماعی، عدم مسئولیت پذیری، اشاعه رخوت و تنبلی، عجز در مدیریت زمان، ترویج گوشه نشینی و افسردگی، تبدیل سرگرمی به هدف، تزلزل اعتماد به نفس، تقویت روحیه پرخاشگری و … را به همراه دارد.
آنچه در این فرصت مختصر میتوان به آن اشاره داشت، این است که هرچند جامعه شناسان برخی آسیبها از جمله اعتیاد و طلاق را به عنوان آسیبهای اصلی قلمداد میکنند اما به نظر میرسد منشأ اصلی بروز آسیبهای بعدی خانواده است. خانواده هرچند کوچکترین واحد اجتماعی تلقی میشود اما هسته اصلی، اساس و پایه جوامع محسوب میگردد. طبیعی است اگر در یک خانواده بسترهای مناسب برای ایجاد زندگی مشترک وجود داشته باشد و روابط همسری والدین روابطی سالم، بدون خشونت، توام با احترام باشد، دیدگاه درستی نسبت به تربیت فرزندان داشته باشند، تردید نباید کرد که سلامت روحی، جسمی، فکری، عاطفی و عقلی فرزندان تضمین میشود.
پس سنگ بنای تربیت فرزندان و رشد آنان در خانواده گذاشته میشود، در مدرسه و نهادهای علمی و آموزشی تکوین مییابد. اکنون میتوان با رشد فکری و فرهنگی خانوادهها گام مهمی را در کاهش آسیبهای اجتماعی برداشت.
آسیبهای اجتماعی ریشه در عوامل مختلف دارند و عوامل مختلفی به عنوان علل موجوده و سبب ساز در ایجاد و گسترش آنها دخیل هستند. نابرابریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ضعف در روابط انسانی خصوصاً در خانوادهها، شیوههای تربیتی و آموزشی، دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی عوامل ایجاد و رشد آنها هستند.
برای درمان آسیبهای اجتماعی نمیتوان بر اساس تقلید عمل کرد یا نسخه واحد برای جوامع مختلف پیچید. آسیبهای اجتماعی ارتباط کاملی با سنتهای هر جامعه دارند و الگو برداری از جوامع دیگر هرگز نمیتواند نتیجه بخش باشد. در واقع اینها پدیدههایی واقعی، متغیر، قابل کنترل و پیش گیری هستند که با تکیه بر شناخت علمی و پژوهشی میتوان با اتخاذ برنامههای کوتاه مدت یا بلند مدت در درمان آنها موفق بود.
سیاستمداران و حاکمان جوامع مختلف در مواجهه با آسیبهای اجتماعی شیوههای مختلفی را در پیش میگیرند. سیستمهایی پرده پوشی و انکار را سرلوحه قرار میدهند، نظاماتی روشهای پلیسی را در برخورد با این آسیبها توصیه میکنند و صدالبته جوامعی هم وجود دارند که به این مسائل نگاه علمی و منطقی دارند با قبول وجود این آسیبها، علت یابی با استفاده از روشهای علمی تجویز کرده و برای حذف یا به حداقل رساندن آنها از روشهای منطقی سود میبرند. جوامع پیشرفته سیاستگذاری مقابله با آسیبهای اجتماعی را از طریق نهادهای تعلیم و تربیت دنبال میکنند البته برخی کشورها هم هستند که نهاد حکومت قوانین را وضع و به جامعه ارائه میکند اما آنچه مشخص است، جوامع پیشرفته در محار بحرانهای اجتماعی موفقتر بودهاند.
در کشور ما ایجاد نهادهای حمایتی، اقدامات مقطعی در مواجهه با آسیبهای اجتماعی سرلوحه کار متولیان بوده است اما این مسئله آنقدر مهم است که رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان (اردیبهشت ۱۳۹۵) تأکید فرمودند: “درست است که ما در کشور در درجهی اول مسئله اقتصاد را داریم و خود مشکلات اقتصادی هم [به عنوان] یکی از آن عوامل ریشهای این مفاسد، مورد توجه ما است، لکن مسئلهی مفاسد اجتماعی با شرحی که در جلسهی قبل داده شد، یکی از بیماریهایی است که هر روزی که بر آن بگذرد و علاج نشود، عمق بیشتری پیدا میکند و علاجش دشوارتر خواهد شد. لذا مسئله فوقالعاده مهم است.”
ایشان افزودند: ” ما مردم را باید عائلهی خودمان بدانیم. ما مسئولین کشوریم دیگر… این ملت، این کشور، این مرزها، این فضای زندگی، عائله ما است.
به مسئلهی آسیبهای اجتماعی در سطح کشور جوری نگاه کنیم که اگر این آسیب در داخل خانوادهی خود ما بود، آنجور نگاه میکردیم. اگر بنده یک بچهی معتاد داشته باشم چه حالی دارم؟ اگر کسی در خانه یک دختر فراری از خانه داشته باشد چه حالی دارد؟ تصورش را بکنید، اگر این دختر از خانهی دیگری هم فرار کرد، ما باید همان احساس را به خودمان تلقین کنیم ولو طبیعتاً نداشته باشیم. ما باید به این قضیه در سطح جامعه حساس باشیم و به فکر علاج باشیم. ما در واقع اهتماممان به وضعیت مردم مثل اهتماممان به داخل خانوادهی خودمان باشد.”
این سئوال مهم اما همچنان پابرجاست چرا علیرغم تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر چاره جویی در درمان آسیبهای اجتماعی همچنان اقدامات در قالب برنامه مدون اجرایی نمیشود. در حالیکه آسیبهایی چون طلاق، اعتیاد، خشونتهای خانگی، فقر، کودک آزاری، خودکشی، جامعه را دچار مشکل کرده است آیا هنوز متولیان پی به اهمیت موضوع نبردهاند.
چرا علیرغم اینکه هیأت وزیران در جلسه مورخ ۱۳۸۰/۸/۳۰ بنا به پیشنهاد شماره ۲۱۸۲.۱.۸ مورخ ۱۳۷۹/۵/۵وزارت کشور و به استناد اصل یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آییننامه تشکیل شورای اجتماعی کشوررا مصوب کرد این شورا فعالیت خود را آغاز نکرد و حتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جریان بررسی لایحه برنامه ششم توسعه دولت را مکلف کردند که برای تحقق خواستههای رهبری تا پایان برنامه ششم ۲۵ درصد از آسیبهای اجتماعی درحوزه های مختلف کاهش پیدا کند، ضمن اینکه در جهت توجه به فرمایشات ایشان نمایندگان در زمان بررسی لایحه برنامه ششم دولت را به موظف به تشکیل شورای عالی اجتماعی زیر نظر وزارت کشور به ریاست رییس جمهور کردند.
اما در نهایت با ایراد شورای نگهبان با حذف بند (الف) ماده ۹۵ و تبصره آن در این لایحه با ۱۰۳ رأی موافق، ۲۱ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع از مجموع ۲۰۰ نماینده حاضر در صحن موافقت کردند. موضوعی که با انتقاد شدید لاریجانی رئیس وقت مجلس همراه شد.
او گفت: تشکیل شورای عالی اجتماعی کشور از جمله مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی بوده است و اینکه اساسنامه شورای اجتماعی به شورایعالی انقلاب فرهنگی برود، دستور مقام معظم رهبری بوده است. مشخص نیست، چرا شورای نگهبان چنین میکند. شورای نگهبان بداند که تشکیل شورایعالی اجتماعی کشور از جمله نظرات مقام معظم رهبری بود اما این شورا به آن عمل نکرده است. در واقع تشکیل این شورا میتوانست روند مواجهه با آسیبهای اجتماعی در کشور را به طور دقیق، علمی و قانونمند دنبال نماید. تشکیل شورای عالی اجتماعی گام مهمی در یکپارچگی میان دستگاهها در سطوح مدیریتی، راهبری و برنامهریزی برای موضوعات اجتماعی محسوب میشد که اگر در همان سال ۱۳۸۰ تشکیل و فعالیت آن آغاز میشد یا در برنامه ششم توسعه مصوب میگردید میتوانست اقدامات ارزشمند و کاربردی را در حوزه درمان آسیبهای اجتماعی مدیریت کند.
آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق، زنان سرپرست خانوار، مانند زنجیر ارتباط پیوستهای دارند که با پدید آمدن یکی دیگری نیز از پس آن به وجود میآید. اما آنچه در این میان باید مورد توجه قرار گیرد، برخوردههای سطحی با آسیبهای اجتماعی است رفتاری که به خودی خود نمیتواند گرهگشا بوده و باعث از بین رفتن این آسیبها شود. همانطور که تجربه ثابت کرده تا زمانی که زیرساختهای لازم برای از بین بردن آسیبهای اجتماعی فراهم نباشد نمیتوانیم ادعا کنیم که در حل این آسیبها موفق بودهایم.
البته باید بر این نکته تاکید داشت که مقابله با آسیبهای اجتماعی عزم جدی و ملی مسئولان را طلب میکند. آسیبهای اجتماعی همان کلاف سردرگمی هستند که اگر عالمانه با آنها برخورد نشود، سلامت روان جامعه را بهم خواهد ریخت.
|یادداشتِ نجمه شمس الدینی|
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰