شباهت دردسرساز
مجيد و مختار سلحشور برادران دو قلوي همسان متولد سال 1361 در شهر بندرعباس هستند از برادران سلحشور خواستيم تا کمي برايمان از خاطرات شيريني که برايشان پيش آمده بگویند.
به گزارش تجارت جنوب آنلاین ، مجيد و مختار سلحشور برادران دو قلوي همسان متولد سال 1361 در شهر بندرعباس هستند. هر دو برادر ليسانس عمران دارند و متأهل هستند. مختار در سال 1390 با همسرش كه در آن مقطع در سازمان هلال احمرمشغول به كار بود آشنا شد و ازدواج كرد و مجيد نيز در سال 1393 با همکار خود در استانداري هرمزگان ازدواج کرد. برادران سلحشور هرکدام يک پسر دارند. مجيد مدتي است مديرکل دفتر امور روستايي و شوراهاي استانداري هرمزگان منصوب شده . يكي از مهمترين و جذابترين بعد زندگي دو قلوهاي همسان اشتباه گرفتن قلها با يكديگر در محافل و اماكن عمومي و مقاطع تحصيلي به شمار ميرود كه اين امر شامل زندگي اجتماعي اين دو برادر نيز شده است و باعث به وجود آمدن خاطرات شيرين در طول زندگي آن ها مي شود. يازدهم شهريور سالروز تولد اين دو قل و روز کارمند بهانه اي شد تا در ادامه خاطرات جذاب اما دردسرساز اين دو برادر را جويا شويم. مجيد ميگويد ما به اتفاق پدرم و برادرم مختار به فرودگاه رفته بوديم و براي ورود به سالن فرودگاه وارد گيت بازرسي شديم كه اول برادرم مورد بازرسي قرار گرفت و سپس پدرم رفت وبه اين ترتيب نفر سوم من بودم كه پليس بازرسي گيت به دليل شباهت چهره من و مختار دچار سوءتفاهم شد و با لحني متعجب و كمي عصباني گفت: من كه يك بار تو را بازرسي كردم و تو وارد سالن شدي دوباره چرا برگشتي؟كه اين سوء تفاهم پيش آمده با كنار هم قرار دادن من و مختار برطرف شد.
نمره پردردسر
مجيد سلحشور ادامه داد:از اين دست داستانها در دانشگاهها هم برايمان بسيار پيش ميآمد،ما در دوران دانشگاه لباس هاي يك دست و يك رنگ مي پوشيديم و اين نوع پوشش شناخت ما را از يكديگر براي ديگران و اساتيد سخت تر كرده بود به صورتي كه ترم اول درسي به نام رسم فني داشتيم كه استاد اين كلاس به دليل تعداد زياد دانشجو كلاس را به دو گروه تقسيم کرد. وي ادامه داد: من در گروه اول يعني ساعت 8 تا 10 صبح به كلاس مي رفتم و مختار نيز در گروه دوم ساعت 10 تا 12 به كلاس مي رفت، و هردو به موقع در گروه خود سر كلاس حضور داشتيم و درس را به خوبي ياد گرفته بوديم و زمان تحويل پروژه به استاد با اطمينان كامل از نمره قبولي پروژه را به استاد تحويل داديم ولي متاسفانه استاد نمره قبولي را به ما نداده بود در صورتي كه تمام دانشجو هاي كلاس قبول شده بودن و اين مسئله باعث شد ما به اعلام نمرات خود توسط استاد اعتراض داشته باشيم.
مجيد سلحشور ميگويد: بعد از اعلام نمرات اين درس استاد را در اتاق اساتيد ديديم و آنجا متوجه شديم به دليل شيطنت بعضي از دانشجويان به خاطر شباهت چهرهي ما استاد را دچار سوء تفاهم كرده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه ما به جاي يكديگر سر كلاس حاضر ميشديم و به نوعي سر او راكلاه گذاشته بوديم اين مسئله تا جايي طول كشيد كه نمره قبولي ما با شهادت جمعي از همكلاسي هايمان رقم خورد و در نهايت بحث سوء استفاده از چهره ما براي استاد برطرف شد و ما نمره قبولي خود را دريافت كرديم .
شهرت در دانشگاه
از مختار سلحشور خواستيم تا کمي برايمان از خاطرات شيريني که برايشان پيشآمده حرف بزند وي گفت:شباهت ما در دانشگاه به شكلي براي ديگران جالب بود كه باعث شد يك صفحه در يكي از نسخههاي مجله منتشر شده دانشگاه به ما اختصاص يابد و نقاشي كاريكاتور چهره ما در در اين نشريه باعث معروف شدن بيشتر ما را در دانشگاه شد. همچنين در جشن فارغ التحصيلي دانشگاه من و مجيد قرآن ابتدا مراسم را با همخواني هم شروع کرديم و علاوه بر هديه فارغالتحصيلي کادو ويژه اي هم دريافت کرديم. شباهت اين دو برادر دوقلو در دوره خدمت سربازي هم باعث سوء تفاهم شده است،مجيد مي گويد:
معلم اشتباهي
من خدمت سربازي را در استانداري ميگذراندم و مختار به صورت سرباز معلم درس رياضي را در مدارس تدريس ميکرد که شبا هت ما باعث شده بود در بعضي از اماکن عمومي شاگردان مختار غيبت خود را به من توضيح بدهند و نمره قبولي خود را از من به عنوان معلم خود مي خواستند.
شباهت چهره و حاشيه در محل کار
مجيد سلحشور ميگويد:مختار کارمند هلال احمر و من کارمند استانداري بودم ؛صبح براي خوردن صبحانه به طبقه بالا در دفتر معاون رفته بودم همان موقع مختار هم با من تماس گرفته بود و من گفته بودم که طبقه بالا هستم در همين حين با يکي از همکاران مشغول صحبت شديم اما حرف هاي ما نيمه تمام ماند و من به محل کار خود برگشتم. برادرم نيز به فرض اينکه من هنوزطبقه بالا هستم به آنجا آمد و با همکارم که صبح با او مشغول صحبت بودم روبرو شد و در ادامه حرف ما با مختار هم کلام شده که برادرم در جواب او گفته بود من شما رو نميشناسم و همکارم از من دلخور شده بود البه و بقيه همکاران که قصد شوخي داشتن و با مدير کل هماهنگ کرده بودند و به همکارم گفته بودند مگر ميشود دو برادر تا اين حد شبيه باشند حتما دستت انداخته!
مجيد ادامه ميدهد:خلاصه همکارم در خصوص اين مسئله با مدير کل تماس گرفت و من به دفتر مدير احضار شدم اتفاقا من وبرادرم لباسهاي شبيه به هم پوشيده بوديم و در همين حال که همکارم نيز مشغول غر زدن بود وقتي من و مختار را با هم ديدشوکه بود و فکر ميکرد چشمانش دچار مشکل شده تا ده دقيقه اصلا نمي فهميد چه شده است. البته اين خاطرات به اينجا هم ختم نشد و در هفته دولت امسال مدير کل روابط عمومي استانداري نيز در افتتاح پروژه هلال احمر شهرخمير با نگاه و زمزمه هاي معنادار به مختار که لباس هلال احمر را به تن کرده وي را با مجيد اشتباه مي گيرد و جرقه اي براي سفارش اين گفتگو به همکارانش در تجارت جنوب مي شود. جالب اينجا ست که تنها کساني که هيچ موقع اين دو برادر را از يکديگر بدون اشتباه شناسايي کرده اند پسران آن ها بوده اند حتي بجههاي اين دو برادر از روي عکس هم به خوبي قادر به تشخيص آنها هستند.
این مطلب در شماره 48 مجله تجارت جنوب منتشر شده است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰