- نویسنده : علی دولیخانی
- ۱۷ تیر ۱۴۰۲
- کد خبر 22387
- 152 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
| نوشتهی علی دولیخانی |
روزهای گذشته، خبری از مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشرشد ، که خبر از تصویب نظارت صدا و سیما بر شبکه نمایش خانگی میداد. این موضوع واکنشهای زیادی از سوی مردم، هنرمندان و کانونهای ذیربط در پی داشت. شبکه نمایش خانگی که چند سالی رونق گرفته و در سالهای اخیر به ویژه بعد از اپیدمی کرونا، به اوج کاری خود رسیده بود، مخاطبان زیادی را با خود همراه کرده بود. آمار و ارقام حاکی از آن است که با جذب مخاطبان به شبکه نمایش خانگی، تماشای شبکههای ماهوارهای از رونق افتاده، و این موضوعی بسیار ارزشمند و دارای اهمیت برای جامعه ایران است.
از زمان ورود شبکههای ماهوارهای، جریانهای فکری و روانی در جامعه ایران دچار دگرگونی شده و نتایج خوبی را با خود به همراه نداشته است. و نگرانیهای فرهنگی به ویژه برای کودکان و نوجوانان بیشتر شده، اما ورود شبکه نمایش خانگی به عرصه، و جلب رضایت مردم، توانسته تا حد قابل قبولی کنترل را از شبکههای ماهوارهای بگیرد. از طرف دیگر، سانسورها، محدویتها و مشکلات صدا و سیما با هنرمندان باعث شد، تقریبا بیشتر هنرمندان مشهورکشور از این شبکه خارج شوند و به صورت مستقل به فعالیت بپردازند. و این امر، کاهش چشمگیر مخاطبان صدا و سیما را به دنبال داشت.
از طرفی هنرمندان نیز نیازمند فضایی بودند تا در آن کار کنند و اندیشهها و فضای فکری خود را به مخاطب انتقال دهند، که بیشک صدا و سیما با آنها همسو نبود، از این رو شبکه نمایش خانگی فضایی تقریبا مناسب فراهم کرد، تا هنرمندان بتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. مخاطبان زیادی به این شبکه جذب شدند. سرمایه گذاریهای خوبی هم در این زمینه شکل گرفت و شاهد رشد چشمگیری در این شبکه بودیم.
اما باز طولی نکشید که محدودیتها و سانسورها به سراغ شبکه نمایش خانگی نیز آمد. از نکات دیگر شبکه نمایش خانگی، رونق کسب و کارهای سینمایی بود، با محدودیتهای صدا و سیما، هنرمندان زیادی از از کار بی کار شده بودند که با رونق شبکه نمایش خانگی توانستند دوباره به فعالیت خود ادامه دهند. به طور خلاصه با تمام محدودیتها در هنر ایران، شبکه خانگی باز به کار خود ادامه میداد و مجالی بود تا هنرمندان بتوانند با ساخت کارهای خود به درآمدی نیز دست یابند.
اما مجال رشد و توسعه بیشتر برای این کودک نوپا فراهم نشد، گمانه زنیها برای نظارت صدا و سیما بر این شبکه، هر روز بیشتر شد، تا سرانجام در سهشنبه، ۳ تیرماه، نظارت این شبکه به سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران واگذار شد. و بسیاری این امر را پایان شبکه خانگی خواندند. حال نگرانیها از محدودیتها و سانسورهای صدا و سیما حاکی است، سازمانی که بسیاری از هنرمندان با آن خداحافظی کرده بودند یا آن را تحریم کردند و برخی نیز که در لیست سیاه صدا و سیما هستند، همه و همه از نگرانیهای است که وجود دارد؛ اوضاع سینما و تلویزیون ایران، خود دچار بحران جدی است، و هر تصمیم نادرست بیشتر به پیکره آن ضربه خواهد زد.
کانون کارگردانان سینما در بیانیهای گفت: «مشروعیت بخشیدن به نظارت تلویزیون بر شبکه نمایش خانگی و رفتن به سمت قانونی کردن این نظارت با تصمیم گیری از بالا بدون در نظر گرفتن نظر اهالی سینما و کارشناسان مستقل و بررسی همه جوانب تصمیمی اشتباه است که نتیجه آن بحران در شبکه نمایش خانگی خواهد بود.» در این بیانیه نسبت به تعطیلی شبکه نمایش خانگی و بیکاری بخش زیادی از صنوف سینمایی و بحران در جامعه سینما به مجلس شورای اسلامی هشدار داده شده است. اما آیا گوش شنوایی وجود دارد؟ تمام مشکلات، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در کشور از هیچکس پوشیده نیست، و بر همگان روشن است، در میان تمامی این موضوعات، سرگرمیهای مردم بسیار کاهش یافته، شاید بتوان گفت، سینما در حال حاضر یکی از راههایی است که مردم برای حتی ساعاتی کوتاه به آن پناه میآورند، و گرفتن همین اندک سرگرمی نمی تواند منصفانه باشد!
مسئولین شاید تصمیمات خود را صحیح و به نفع مردم بدانند، اما نباید نظر کارشناسان در تصمیم سازیها کسب شود؟ همانطور که یک بازیگر نباید در تصمیمات اقتصادی دخالت کند، زیرا که سواد و مهارت لازم را ندارد، در عرصه سینما، خبرگان این حوزه باید صاحب نظر باشند.
خانه سینما نیز روز شنبه اعتراض خود را به این مصوبه اعلام کرد و همزمان هنرمندان بسیاری در شبکههای اجتماعی مخالفت خود را با واگذاری نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی به صدا و سیما را ابراز کردند.
پرویز پرستویی، بازیگر شناخته شده سینمای ایران نیز در پستی اینستاگرامی خود، بیکاری گسترده سینماگران را نتیجه مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی دانسته و نوشته است: «لابد حالا اظهار خوشحالی میکنند که پیروز میدان هستند و هنرمندانی که باید با ساخت نمایش خانگی از ما مجوز بگیرند یا دوباره بر میگردند تلویزیون یا اینکه حسابشان با کرامالکاتبین است.»
در ادامه واکنشها، یک کارگردان سینما، گفت: «وقتی که سیاستگذار رسانه را نمی شناسد و به همین دلیل از آن وحشت دارد، مرتب در پی کنترل آن است. صدا و سیما فراگیرترین رسانه ملی در ایران بود و مدیران آن با نگاه غلط و تکبعدی خود، باعث شدند که بخش اعظم مخاطبانشان را از دست بدهند».
او افزود: «نگاه کنترل کننده مدیران که رشد بخش خصوصی را خطری برای صدا و سیما میبینند، ترجیح می دهد این رسانه نوظهور را هم پایین بکشند و تولیدات آن را با ممیزی های تلویزیون همخوان کنند و این یعنی هدایت مخاطب ایرانی به سمت سریالهای ترکی و آمریکایی و فیلمهایی که بدونکنترل بخش دولتی در سطح جامعه ایران پخش و دیده می شوند و نتیجه غایی آن، نابودی بخش مهمی از سینمای ایران و بیکاری چند هزار نفر متخصص است که سالهاست به سختی ادامه حیات میدهند.»
مسئلهای دیگری که ذکر آن اهمیت دارد اینست که نهادهای تصمیم گیرنده، آرا و نظرات مردم و اهالی عرصههای مختلف را بشنوند، اگر به فکر مردم هستند و دغدغه آنها را دارند، چرا صدایشان را نمیشنوند؟ سازمانهای ذیربط تا کی میخواهند این رویه را ادامه دهند؟ اکنون که تصمیمی گرفته شده و واکنشها نسبت به آن را میبینند نباید در تصمیم خود تجدید نظر کنند؟ تلاشهای نهادی نظارتی به دنبال بدست آوردن، شبکه نمایش خانگی، آدم را به یاد حسادتهای دو رقیب میاندازد، اما آیا مردم باید تاوان این حسادتها را بدهند؟
این تصمیمات یکطرفه، برای ادامه حیات یک جامعه مضر است، جامعه را سست و آسیب پذیر میکند؛ آیا به نظر شما با محدودیت شبکه نمایش خانگی، مردم دوباره به تماشای شبکههای ماهوارهای بر نمیگردند؟ یا تماشای فیلم و سریالها را به روشهای غیرمجاز دنبال نمیکنند؟ ما باید به فکر رشد و سلامت روانی جامعه باشیم.
نهادهای تصمیم گیرنده، به گونهای پیش میروند که گویا سالیان سال است از جامعه به دور هستند، باید این امر را پذیرفت که فرهنگ و عقاید در هر جامعهای تغییر میکند، فرهنگ جهانی در حال تغییر است، خواستهها و نیازهای مردم هر روز متفاوتتر از دیروز است، و ایستادن در مقابل این خواستهها، چیزی جز ایجاد فاصله مردم با مدیران را درپی نخواهد داشت.
هنر سینمای ایران، بسیار دارای ارزش است، فعالیتهای جهانی سینماگران ایرانی هر روزه بیشتر دیده میشود، کاش با نگاه یکطرفه این هنر ارزشمند را نابود نکنیم.